کد خبر: ۸۲۶۰
۰۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۱

شگفتی‌های بچه‌های هنرستان «آفرینش»

این گزارش را که تا انتها بخوانید، قطعا شما هم نگاهتان به بعضی عبارت‌ها مثل «دانش‌آموز کم‌توان ذهنی» تغییر خواهد کرد و به این نتیجه خواهید رسید که می‌توان انگشت را از روی کاستی‌هایشان برداشت.

مهربان هستند و با‌ادب. تا وارد سالن مدرسه می‌شویم، به‌سراغمان می‌آیند و گرم احوالپرسی می‌کنند؛ انگار چند‌سال است که آن‌ها را می‌شناسیم و با آن‌ها در ارتباط هستیم. وقتی از کارگاه‌های کارآموزی‌شان بازدید می‌کنیم، پشت سیستم نشسته‌اند و تایپ می‌کنند، یا زیر دستشان معرق‌کاری‌های ظریفی است و حتی بوته‌های سرسبز با خیار‌های قلمی را که از سقف گلخانه آویزان شده است، می‌بینیم.

توانایی‌ها و استعدادشان برایمان پر‌رنگ‌تر می‌شود و می‌چربد بر کاستی‌هایشان. اینجا حرف از دانش‌آموزان هنرستان آفرینش در‌میان است که با توانایی‌های خاص و ویژه درس می‌خوانند و هنر می‌آموزند. این گزارش را که تا انتها بخوانید، قطعا شما هم نگاهتان به بعضی عبارت‌ها مثل «دانش‌آموز کم‌توان ذهنی» تغییر خواهد کرد و به این نتیجه خواهید رسید که می‌توان انگشت را از روی کاستی‌هایشان برداشت و از داشته‌های فراوانشان چشم نپوشید.

 

چالش‌های ناتمام

۲۵ سال خدمت در آموزش‌و‌پرورش و دوازدهمین سال مدیریت را در این دبیرستان سپری می‌کند. سید‌احمد یحیی‌زاده در چهل‌و‌سه‌سالگی با کلی تجربه از مدیریت و تدریس برای دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد؛ از نگاه جامعه و حتی خیران به این دانش‌آموزان گرفته تا مشکلاتی که این قبیل مدارس به‌ویژه در مناطق کم‌برخوردار دارند.

او به تعداد ۸۱‌دانش‌آموز این مدرسه اشاره می‌کند که برخی از آن‌ها از نقاطی دوردست مثل تپه‌سلام، سیدی، شهرک شهید‌رجایی، انتهای التیمور و شهرک رضوی با سرویس، خود را به محله پنج‌تن، خیابان آفرینش و این مدرسه می‌رسانند. نیمی از هزینه سرویس را آموزش‌و‌پرورش استثنایی پرداخت می‌کند و برای تأمین نیم دیگر آن، همواره چالشی وجود دارد.

یحیی‌زاده از بدهی‌هایی می‌گوید که ماه‌به‌ماه سنگین‌تر می‌شود و اطمینان دارد حذف سرویس باعث ترک تحصیل پنجاه‌درصد از دانش‌آموزان این مدرسه خواهد شد. از خبری که شهریور امسال منتشر شد و از همراهی شهرداری برای تأمین بخشی از هزینه ایاب‌و‌ذهاب دانش‌آموزان مدارس استثنایی حکایت داشت، نیز می‌پرسیم که یحیی‌زاده از آن اطلاعی ندارد.

او این را هم می‌گوید که تعداد دبیرستان‌های پسرانه برای دانش‌آموزانی با نیاز‌های ویژه در مشهد، به اندازه انگشتان یک دست هم نیست و در این محدوده از شهر، مشابه ندارد، اما باوجود محدودبودن این مدارس، از نگاه ویژه برای جذب اعتبارات و سوق‌دادن خیران به‌سمت تأمین نیاز‌های مدرسه خبری نیست.

معنی حرف‌های او را وقتی بهتر می‌فهمیم که نیاز‌های دارویی بخش شایان‌توجهی از دانش‌آموزان مدرسه، وضعیت شغلی والدین و سطح مالی خانواده‌ها را متوجه می‌شویم و اینکه نمی‌توان روی کمک‌های مالی‌شان حساب خاصی باز کرد.

اقناع‌نشدن خیران و کارفرمایان درباره سطح توانمندی‌های این دانش‌آموزان نکته دیگری است که یحیی‌زاده درباره‌شان حرف می‌زند؛ او می‌گوید: به تجربه دیده‌ام که نگاه محبت‌آمیز و توجهی که به‌طور مثال به یک دانش‌آموز مراکز ویژه نابینایان می‌شود، بیش‌از دانش‌آموز مراکز کم‌توان ذهنی است.

اینجا حرف از دانش‌آموزان هنرستان آفرینش در‌میان است که با توانایی‌های خاص و ویژه درس می‌خوانند و هنر می‌آموزند

برخی از دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی، دچار معلولیت‌های جسمی هم هستند؛ با‌این‌حال بعد‌از پایان مقطع دیپلم کمک‌کار حرفه‌ای می‌شوند؛ چه در راسته‌دوزی، باغبانی، درودگری یا سایر رشته‌هایی که برخی از آن‌ها در مدرسه ما نیز وجود دارد. جامعه، پذیرای حضور این افراد نیست و نتیجه‌اش این شده است که بخش کوچکی از دانش‌آموختگان رشته‌های کاربردی این هنرستان در مشاغل مرتبط با رشته تحصیلی، مشغول به کار می‌شوند.

او از ما می‌خواهد برای دیدن گوشه‌ای از توانایی‌های دانش‌آموزان مدرسه به کارگاه‌های پایه دهم تا دوازدهم سری بزنیم.

 

شگفتی‌های «آفرینش»

 

توانمند در خدمات اداری

برای صحبت داوطلب است؛ نوجوان ویلچرنشینی که دست‌هایش آن‌چنان‌که باید به فرمان او حرکت نمی‌کنند. با اعتماد‌به‌نفس هر‌چه تمام‌تر، خودش را امیرحسین خوشخو معرفی می‌کند. او مثل شش هم‌کلاسی‌اش، پشت کامپیوتر مشغول آموزش‌دیدن فنون تایپ است که به‌همراه آقای مدیر، وارد کارگاه خدمات اداری می‌شویم.

به‌جز تایپ، کار با چاپگر، رایت‌کردن و انتقال محتوا روی سی‌دی و دی‌وی‌دی، پرینت‌گرفتن و خدماتی از این دست جزو سرفصل‌های آموزشی این کارگاه است که امیرحسین برایمان برمی‌شمارد. خوبی هجده‌ساعت کار هفتگی در این فضا برای او و دیگر دانش‌آموزان رشته خدمات اداری این است که جواد رحمانی، مربی کارگاه، علاوه‌بر دوره‌های تخصصی برای آموزش این رشته، روان‌شناسی کودکان استثنایی را تا مقطع کارشناسی‌ارشد سپری کرده است؛ بنابراین شرایط روحی و جسمی دانش‌آموزانش را خیلی خوب می‌فهمد.

او امیرحسین را با دانش‌آموز کناردستی‌اش مقایسه نمی‌کند و تدریس خود را متناسب با شرایط هر دانش‌آموز تنظیم می‌کند؛ مثلا با دانش‌آموزی که شرایط جسمی و ذهنی بهتری دارد، تایپ ده‌انگشتی را تمرین می‌کند و در‌عین‌حال به دیگری که توانایی کمتری دارد، خرده نمی‌گیرد که چرا هنگام تایپ به صفحه کلید نگاه می‌کند.

آقای مدیر حین بازدید ما از فضای آرام و پر از سکوت کارگاه، با صدای آهسته و لحن ملایم، طوری که باعث ایجاد تکدر خاطر در دانش‌آموزان نشود، می‌گوید که رشته خدمات اداری، بیشتر برای دانش‌آموزانی تعریف شده است که علاوه‌بر شرایط ذهنی، محدودیت‌های جسمی‌شان امکان حضور در بقیه کارگاه‌ها را نمی‌دهد.

بچه‌ها دوباره سرگرم کارشان می‌شوند و سعی می‌کنند کلماتی را که مربی می‌گوید، تایپ کنند. کلمات، از کتاب درسی فارسی‌شان انتخاب شده است تا یک تیر و دو نشان باشد؛ هم املای بچه‌ها تقویت شود و هم مهارت تایپ‌کردنشان.

آرزوی خوب برای آینده امیرحسین و دوستانش را که با آن‌ها در‌میان می‌گذاریم، لبخند رضایت آن‌ها و مربی‌شان را دریافت می‌کنیم؛ اینکه به‌زودی در مغازه‌های تایپ و تکثیر همین محدوده، تک‌تکشان را مشغول ارائه خدمات اداری به مشتریان ببینیم.

 

شگفتی‌های «آفرینش»

 

فراتر از کار کلاسی

از عینک دودی و قیافه‌ای که به خود گرفته است، کلاس‌گذاشتن می‌بارد. ناراحتی را از اخم‌های نمونه بعدی می‌توان فهمید. تماشای این یکی با چشم‌های قلبی‌شکلی که دارد، لبخند را به لب می‌نشاند. دیگری آن‌قدر خندیده که چشم‌هایش به اشک نشسته است. این‌ها صورتک‌های آشنایی هستند که در پیامک‌هایمان استفاده می‌کنیم تا حسمان را به طرف مقابل برسانیم.

وحید جان‌بیگی، دانش‌آموز پایه یازدهم و بقیه هم‌کلاسی‌هایش در کارگاه مشبک‌۱، خلاقیت به خرج داده‌اند و شکلک‌های یادشده را به جاسوئیچی‌های چوبی با بند چرمی تبدیل کرده‌اند. صفر‌تا‌صد این کار تر‌و‌تمیز و شکیل را با کمک مربی کارگاه، مصطفی حداد، یاد گرفته و انجام داده‌اند.

جاسوئیچی‌هایی که توصیفش را خواندید، فقط به‌عنوان یک کار کلاسی ساده، تولید نشده‌اند، بلکه گامی عملی برای تبدیل علم به ثروت هستند و قرار است تعدادشان به حد قابل قبول که رسید، به بازار عرضه شوند تا هنرجویان این کارگاه، ارتباط با بازار کار را در‌کنار همه آموخته‌هایشان در دبیرستان آفرینش تمرین کنند.

این‌ها فقط نمونه‌هایی کوچک از تولیدات تحسین‌برانگیزی است که میزها، قفسه‌ها و دیوار‌های کارگاه مشبک‌۱ را پر کرده است. ساخت خودرو‌های کلکسیونی با ابعاد یک ماشین کوچک اسباب‌بازی، آن هم از جنس چوب و با ظرافت تمام، نمونه‌های دیگر است و انواع حیوانات، معرق‌های خطی و نگارگری‌ها سایر آثار تماشایی.

از ظرافت و کیفیت تولیدات، می‌توان پیشاپیش به این اطمینان رسید که ارائه آن‌ها به بازار با استقبال مشتریان همراه خواهد شد. آن‌طور‌که آقای حداد می‌گوید، فاصله تولیدات این رشته تا بازار، کوتاه‌تر از سایر رشته‌هاست و با چیزی حدود ۵ میلیون‌تومان هم می‌شود یک کارگاه خانگی کوچک راه انداخت، امکانی که برای بسیاری از دانش‌آموزان این رشته، فراهم نشده است و نتوانسته‌اند از هنری که در مدرسه یاد می‌گیرند، به نفع استقلال مالی و کمک به معیشت خانواده‌های عمدتا کم‌برخوردار خود، استفاده کنند.

گره، فقط بر سر مضیقه‌های مالی هم نیست. شاید اینکه برخی خانواده‌های دانش‌آموزان از عمق توانمندی فرزندانشان بی‌خبرند، سهم بزرگ‌تری در ماجرا داشته باشد. وحید می‌گوید قرار است یکی از دست‌سازه‌هایش را ببرد خانه و به والدینش نشان بدهد تا آن‌ها هم در جریان هنرمند‌بودن پسرشان قرار بگیرند. به او امید می‌دهیم که حتما دست‌مریزاد‌هایی شیرین و امیدبخش دریافت خواهد کرد. خدا کند این‌طور باشد.

 

شگفتی‌های «آفرینش»

 

آموزش برای یک حرفه سبز

خیار‌های‌تر و تازه‌ای که از بوته‌های عمودی آویزان شده‌اند، از لذت‌های تماشایی گلخانه‌اند و گرمای مطبوعی که از گرم‌کن در فضا جریان پیدا می‌کند، یکی دیگر از لذت‌های آن. سوای گلدان‌های کاکتوس و یخ، در ردیف آخر هم چند کرت سبزی ریحان و جعفری کاشته شده است. یکی‌دو هفته دیگر، کشت اول گلخانه به پایان می‌رسد و گلخانه وارد مرحله آماده‌سازی می‌شود برای کشت بهاره گوجه‌فرنگی‌های گیلاسی و فلفل دلمه‌ای.

ادب، اخلاق و احترامی که از این دانش‌آموزان می‌بینم، خیلی بیشتر از مدارسی است که در آن‌ها درس داده‌ام

قاسم تاجی مربی کارگاه است. کارشناسی ارشد مهندسی تولیدات کشاورزی دارد و آموزش‌های ویژه تدریس در مدرسه‌ای مثل آفرینش را مجزا سپری کرده است. از هنرجویان رشته کشت گیاهان جالیزی راضی است.

پذیرفته است که آن‌ها به تمرین و تکرار بیشتری برای یاد‌گرفتن مطالب نیاز دارند، اما در‌کنار این تفاوت با دانش‌آموزان مدارس عادی، به نکته‌ای اشاره می‌کند که ما هم از بدو ورودمان به مدرسه، مصداق‌هایش را دیده و متوجه شده‌ایم؛ «بچه‌های خیلی خوبی هستند. شرایط و قابلیت‌های ذهنی‌شان کمی متفاوت است، اما از من به‌عنوان کسی که شش‌سال در مدارس عادی درس داده است می‌شنوید، می‌گویم که ادب، اخلاق و احترامی که از این دانش‌آموزان می‌بینم، خیلی بیشتر از مدارسی است که در آن‌ها درس داده‌ام.»

او به هنرجویانش که همگی در پایه دوازدهم این رشته درس می‌خوانند، اشاره می‌کند و می‌گوید: به توانایی‌هایشان مبنی‌بر کار با ادوات و اصول کار اطمینان دارم و می‌دانم که کمک‌گلخانه‌دار‌های خوبی خواهند شد؛ شاگردانی حرفه‌ای و کارراه‌انداز برای استادکارهایشان.

رضایتی که آقای تاجی برایمان شرح می‌دهد، دو‌سویه است. هنرجو‌های این کارگاه هم حسی مشابه دارند و از دو روز در هفته‌ای که به‌صورت عملی در این گلخانه کار می‌کنند، لذت می‌برند. مثل رضا قربانی که سؤالمان درباره یکی از انواع کود‌های تقویتی را با اعتماد‌به‌نفس جواب می‌دهد و از علاقه‌اش برای پیدا‌کردن کار در همین حرفه و همین فضا می‌گوید.

 

شگفتی‌های «آفرینش»

دست‌مریزاد‌های امیدبخش

در این تق‌وتق، صدا به صدا نمی‌رسد. اگر هنرجویان کارگاه درودگری، دست از کار بکشند و کمی استراحت کنند، می‌شود چند‌کلمه‌ای با آن‌ها و مربی‌شان صحبت کرد. سرگرم ساخت لانه‌های چوبی برای پرنده‌ها هستند؛ از آن لانه‌هایی که روی درخت‌ها گذاشته می‌شود و حتی اگر گنجشکی در آن خانه نکند و جوجه‌ای سر از تخم بیرون نیاورد، باز هم تماشایشان خیال‌انگیز است.

هنوز سر‌و‌صدای ابزار درودگری فروکش نکرده است که فضا پر از صدای خنده و شوخی می‌شود. چهارپایه تاشویی که مهدی یعقوبی، یکی از هنرجویان، ساخته است، در مرحله آزمایش قرار دارد. محمد جوادی‌پور، یکی از هم‌کلاسی‌هایش، برای نشستن روی آن انتخاب شده است.

خوشبختانه این صندلی که حدود شش نیم‌روز کاری برای ساخت آن وقت گذاشته شده است، از آزمایش کنترل کیفیت با سربلندی بیرون می‌آید، قطعات مختلف آن به راحتی در دل یکدیگر تا می‌خورد و اندازه‌اش می‌شود به قدر یک کیف‌دستی زنانه.

آن‌قدر دقیق سنباده خورده است که بابت نخ‌کش‌شدن لباس استفاده‌کننده، نگرانی وجود ندارد. هنر دست مهدی گواهی است بر چیز‌هایی که از هنرجویان این رشته شنیده‌ایم. آن‌ها از نظر توانایی‌های فردی جزو برترین‌های مدرسه بوده‌اند که توانسته‌اند در این رشته مشغول به تحصیل شوند.

مهدی و محمد برایمان از حمایت‌های روانی والدینشان می‌گویند؛ همین «ماشاءالله پسرم»، «ادامه بده این هنر را» و دست‌مریزاد‌هایی از این دست است که چراغ «می‌توانم» را در دلشان روشن و به آینده، امیدوارشان کرده است.

بقیه نمونه کار‌های بچه‌ها را محمود رضادادی، مربی این کارگاه، نشانمان می‌دهد. فوق دیپلم صنایع چوب دارد و لیسانس حرفه‌وفن. کار با هنرجویان این مدرسه را بلد است و به‌جای استفاده از عبارت‌هایی که روی توانایی‌های نداشته دانش‌آموزان انگشت می‌گذارد، از عبارت «دانش‌آموزانی با نیاز‌های ویژه» استفاده می‌کند.

شرایط بچه‌ها را می‌فهمد و نتیجه این فهمیدن، شده است دست‌سازه‌هایی درخور تحسین؛ مثلا جعبه دستمال‌کاغذی، جعبه‌های چوبی ویژه گلکاری در باغ‌ویلاها، میز چای‌خوری، چراغ‌های فانتزی، جاکلیدی، پایه گلدان، محراب مسجد و خیلی چیز‌های دیگر که با راهکار‌هایی ساده مثل فروش مجازی می‌شود به دست مشتریان رساند.


* این گزارش یکشنبه ۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۶ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44